🔵 🔹در میان کنشگران اجتماعی با واژهای به نام «مصلح» آشنا هستید. بویژه آنجا که پای تحولات اساسی و شکستن حصارها و ساختارهای مألوف به میان میآید، پیش از هر چیز، طنین این واژه زیبا گوشها را مینوازد.
🔹به راستی مصلح کیست و فرقش با یک عالم یا سیاستمدار در چیست؟ حقیقت آن است که مصلح – همچنان که از نامش پیداست- انسانی درد شناس و درد چشیده است که تاب دیدن کژیها و ناراستیهای جامعه را ندارد و با همه هستیاش به میدان درمان بیماریهای جامعه قدم مینهد. او در این راه مقدس حاضر است از نفس و نفیس بگذرد تا رضای خالق و معبود خویش را به دست آورد.
🔹حوزههای علمیه باید این را بدانند که این حکومت به پای حوزه نوشته شده و بخواهیم یا نخواهیم پایمان گیر است و اگر خدای نکرده آسیبی به جمهوری اسلامی برسد، دشمنان اثری از حوزه باقی نخواهند گذارد و اسلام تا صدها سال نمیتواند سر برآورد. باید از حوزه نجف عبرت بگیریم؛ حوزه نجف مزاحمتی جدی برای جبهه کفر ایجاد نکرده و آسیبی به منافع کفار نرسانده بود. ولی دیدیم که چطور توسط یاغیهای حاکم ریشه کن شد و بسیاری از علمایش به بدترین وجه ممکن کشته شدند. حال تصور کنید اگر کار در ایران دست چنین عناصری بیفتد چه بر سر علمای حوزه قم خواهند آورد؟
__________________________
🔵 این سخن هم تلخ و گزنده است و هم باورش برای نگارنده سخت؛ که حوزههای علمیه ما در عمر بیش از هزار ساله خود، مصلحان بسیار اندکی به خود دیده است و دردناکتر این که حتی قدر و قیمت همان مصلحان اندک را هم نشناخته است. شاید این سخن من، کام خواننده عزیز را تلخ کرده باشد و هم اکنون نام تنی چند از علمای بنام را ردیف کرده باشد که آنان را مصلح میپندارد. اما نگارنده نمیتوانم باور کنم که ما مصلحان زیادی در حوزههای علمیه داشتهایم و در عین حال غیبت کبری این قدر طولانی شده باشد؟! نمیتوانم باور کنم که حوزههای ما مهد تربیت عالمان مصلح بوده است ولی پس از گذشت بیش از هزار سال وضع جوامع اسلامی این قدر رقّت بار باشد؟
بسیاری از اوقات باطن آدمها با ظاهرشان تفاوت دارد؛ حتی خودِ آدمها هم اکثرا خود را نمیشناسند...برخی ظاهر بدی دارند ولی باطنشان خوب است و بعضیها برعکسند.بدترین آدم ها از نظر من همین افرادی اند که نفاق درونی خود را متوجه نیستند.. مهمترین محک تشخیص صفای باطن، قدرت مبارزه با خودش است. کسی قدرت بیشتری را در این زمینه دارد که قوه عقلانیت خود را بیشتر رشد بدهد و هواپرستی او کمتر باشد، در نتیجه صفای باطن بیشتری دارد.
(!) دین داری فقط به نماز و روزه نیست!!!!!!
بسمه تعالى
حضور محترم برادر خوبم سلام
محسن جان نامه پر شور و صادقانه تو را خواندم از صداقت و از سوز تو لذّت بردم. گر چه تو در رنج و سختى دست و پا مىزنى ولى براى من که علامت زندگى و حرکت و مبارزه را در تو مىبینم این تب و تاب و این عکس العملهاى متفاوت معناى دیگرى دارد.
من به خاطر تجربههاى زیادى که دارم براى تو چند نکته را بازگو مىکنم؛
1 ـ این فراز و نشیبها تمام شدنى نیست. مادام که راه نیفتادهاى مشکل برخورد و تصادف ندارى، فقط مشکل ماندن و گندیدن هست. با شروع حرکت درگیرى شروع مىشود و با تصمیم و انتخاب تو، مبارزه شدت مىیابد. هر چه قدر ارزش تو و انتخاب تو و عمل تو بیشتر شود، هجوم وسوسهها و شیطنتها زیادتر خواهد بود. من از هجوم وسوسهها و درگیرىها مىفهمم که ارزش بیشترى به دست آوردهام. از هجوم راهزنها باید بفهمى که متاع و کالاى ارزشمندى دارى، پس براى مبارزه آماده باش! این مبارزه در سه جبهه شکل مىگیرد :
در مرحله ذهن و شناخت،
در مرحله قلب و ایمان و عشق
و در مرحله عمل و تمامى زندگى.
هجوم وسوسه و شک عامل شناخت عمیقتر و بینشتر است.
تو به جاى این فرار و پنهان کردن، به شک جواب مناسبتر بده. سؤالاتت را جمع بندى کن و از شکها و وسوسههاى مهاجم سؤال کن و آنها را مرتب و منظّم بساز.
در مورد انسان و جهان و خدا و بهشت و جهنّم و دین و مذهب، برخوردهاى ریشهاى و بنیادى را آغاز کن، ولى این تمام کار نیست. کار با عقب نشینى شیطان این جبهه، تازه شهوات و جاذبههاى دیگر شکل مىگیرد. بعد شبهات، شهوات و جاذبهها سر بر مىدارند.
و هر روز یک جور شهوت؛ از شهوت جنسى و زن گرفته تا شهوت مال و ثروت و قدرت و ریاست. شهوات را نمىتوان با حرف کنترل کرد. احساس را با احساس بزرگتر و عشق را با عشق نیرومندتر باید مهار کرد. و این جبهه دوم مبارزه است. و تازه علم و عشق براى مبارزه کافى نیست، که با وجود ایمان باز هم انحراف و گرفتارى و وسوسه هست و این است که باید در مبارزه توجّه داشت که زمینه فساد را فراهم نکرد؛ مثل همان داستان ویدئو و حتّى براى تأمین نیازها و شهوات اقدام عقلایى کرد و براى انتخاب همسر از بستگان و اقوام، به صورت عقد بسته برنامه گذاشت و یا با ورزش و دوستان مناسب و دیر به رختخواب رفتن، مبارزه را دنبال کرد. و تازه با این همه شناخت و عشق و تمرین و واکسیناسیون، باز ممکن است که انسان در عمل بلغزد و به فسادى مبتلا بشود، پس سعى کن که زود باز گردى و توبه کن و ناامید نباش. گناهى که به توبه متصل شود و تو را به خدا تسلیم کند از طاعتى که تو را مغرور سازد بهتر است.
2 ـ نکته دوم این که دوستان مناسب را جستجو کن و فضاى مناسب را فراهم کن. گوسفندِ تنها، طعمه گرگ مىشود. تنهایى آفت بدى است. در تنهایى به فکر تولید و تکثیر باش و دوستان را خلق و یا کشف کن.
3 ـ به مشکلات هجوم بیاور. زندگى یعنى مشکل و انسان یعنى کسى که این مشکلات را از میان بر مىدارد، نه خودش را ببازد و خودکشى کند.
اگر مشکلات را محاصره نکنى، مشکلات تو را محاصره مىکنند و ناامید و ذلیل مىسازند.
4 ـ براى تمرکز جدید، شهوات را با ازدواج و یا ورزش و دوستان خوب کنترل کن.
و ترس از آینده و رنج ناامیدى را با تکیه بر فضل خدا و محبّت او مهار کن؛ که خود باختگى در شهوت و ترس و ناامیدى سه پایه محکم شیطان هستند.
5 ـ در هر حال تو با این همه افت و خیز طبیعى هستى و سعى کن به جریان بالاتر از این طبیعت همگانى دست بیابى این سعى شامل شناخت و عشق و تمرین و عمل و در هنگام ناتوانى و زمین خوردن حتى عجز و اضطرار تو مىشود؛ که «أَمَّن یُجیبُ الْمَضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» را فراموش مکن و مؤمن عاجز مىشود اما مأیوس هرگز.
با انتظار رشد بیشتر.
على صفائى حائرى- 25 / 8 / 75
📚 مشهور آسمان، ص 244
دنیا را نه آنقدر سیاه میبینم که روشنایی و نور را به دست دنیای خیال سپرد و نه آنقدر زیبا که از دست رنج ویلا دنیا رهانیده باشم چ اگه اساسا دنیا زمینه رشد است که پایه اش بر ابتلا بنا شده...
در این هیاهوی آزمایش ها و سختی های دنیا مواهب الهی وجود دارد که در پساپس سختیها شمع امید را در دل ما نگاه می دارند در تنهایی ما همدم دلهایمان هستند و مشکلاتمان پشیمان اند ودر گره محبت را در قلبمان محکم میکنند وراهنمای شبهای ظلمت ما در مسیر رسیدن به نور هستند..
رفیق خوب از همان مواهب است..کسی معنای رفاقت را درک می کند که طعم رفاقت را در سختی چشیده باشد و رفیق نماها را تمییز داده باشد..
از تمامی رفقای گلم خصوصا سیدهادی عزیزم و داداش گلم سیدمهدی آرزوی بهترینها را دارم..
✅ همراهی خودسازی و جامعهسازی
🔸با کمال تأسف الآن در اجتماع ما اکثر آنهایى که شور اسلامى دارند، دو دسته هستند: یک دسته ...اسلام براى اینها عبارت است از ذکر و دعا و نافله خواندن و زیارت رفتن و زیارت عاشورا خواندن. ...اصلًا کارى به دنیا ندارند، کارى به زندگى ندارند، کارى به مقررات اجتماعى اسلام ندارند، کارى به اصول و ارکان اسلام ندارند، کارى به تربیت اسلام ندارند، به هیچ چیز اساساً کارى ندارند.
🔹عکس العمل کندروى اینها این است که یک طبقه دیگرى پیدا شده از تندروها که واقعاً به مسائل اجتماعى اسلام اهمیت مىدهند و حساسیت هم نشان مىدهند. اینجور اشخاص از این نظر خیلى هم باارزش هستند، ولى برخى از همینها را من گاهى دیدهام که مثلًا مستطیع شده است اما به حج نمىرود. ...به نمازش اهمیت نمىدهد. به اینکه در مسائل باید تقلید کرد اهمیت نمىدهد، ...
🔸... یک نفر مسلمان، هم باید یک رابطه دائم و ثابت میان او و خداى خودش برقرار باشد و هم باید یک رابطه ثابت و دائم میان او و جامعه خودش برقرار باشد. بدون عبادت، ذکر و یاد خدا، مناجات با حق، حضور قلب، نماز و روزه نمىشود یک جامعه اسلامى ساخت و حتى خود انسان سالم نمىماند. و همچنین بدون یک اجتماع صالح و یک محیط سالم، بدون امر به معروف و نهى از منکر، بدون رسیدگى و تعاطف و تراحم میان افراد مسلمان نمىشود عابد خوبى بود.
📗 استاد مطهری، آزادی معنوی
زمان است که به زشتی وپستی دنیا می افزاید...همانطور که بقا حرکت است وموجب کمال، تفکر به زپال وفنا وحشت شوم ومحدودیتی را برای انسان در پی دارد که فطرت بقا انسانی را در نطفه خفه می کند...جدا از اینکه خود زمان گاهی چنان بر انسان سخت میگیرد ومانند زنجیری است بر دست وپای او که به شدت کند سپری میشود.به نحوی که هرلحظهاو مجازات وشکنجه ای ات دردناک...
زمان قاعده دنیاست..باید اورا مدیریت کردتا به زندگی ابدی رسید و از زمان گذشت.،
دین کاملی چون اسلام برخود لاز میبیند این قاعده بازی را به متدینین خود بیاموزد تا هدایت شوند وزمان را مانند معلمی بدانند که درس عبرت است و خود را خرج بازی زمانه نکنند...
تو از رنجتبزرگتری
✍...به پدرى که فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسلیتى را به تمسخر مى گرفت، که «هنوز دامنت آتش نگرفته که درد من دل سوخته را بدانى»، گفتم: راستى که مصیبت تو مصیبت بزرگى است و از بزرگى مصیبتش شمّه اى گفتم و آخر سر به همان مقایسه پرداختم که مصیبت تو بزرگ است ولى تو از این مصیبت بزرگترى و همین است که نباید بلرزى.
آنها که فقط به بزرگى حوادث و موانع و دردهاشان اشاره مى کنند و حتى گاهى #رنج مى برند که کسى درد ما را درک نکرده، اینها خوب است که نیم نگاهى هم به خودشان مى انداختند و مى فهمیدند که اگر کسى رنج اینها را درک نکرده، خودشان هم خودشان را درک نکرده اند و فقط درد را احساس کردهاند.
درسهایی ازانقلاب(انتظار)،ص94./ عین صاد