🌿 از ما به ما نزدیک تر
...از طرفى از درک وضعیت در مىیابیم که ما با خداست که خود و هستى و خدا را مىبینیم و درک مىکنیم. به عنوان مثال اگر کسى خود را در آیینه ببیند و بگوید من فقط خود را مىبینم ولى نور را نمىبینم، در جواب او خواهیم گفت که تو با نور است که خود را مىبینى. بنابراین هر درکى که انسان از خودش یا خدا یا هستى دارد همه با خدا و نور او به دست مىآید «بِکَ عرفتُک»، (اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ).
امام حسین نیز در دعاى عرفه مىفرمایند: «الهى تردُّدى فى الآثار یُوجِبُ بُعدَ المَزارِ»؛ خداى من، گشت و گذار من و رفت و آمد من در آثار تو باعث دورىِ دیدار توست.
یعنى اگر انسان بخواهد از آثار، پى به وجود خداوند ببرد، راه دورى است؛ زیرا انسان با خداست که مىتواند ببیند. در نتیجه این آثار نیستند که گواه بر وجود خدا مىباشند بلکه خداوند گواه بر وجود اشیا و هستى است. او بر هر چیزى گواه است؛ «اِنّ اللّه على کلِّ شىءٍ شهید».
باز امام حسین در دعاى عرفه مىفرمایند: «کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فی وجودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلیک»؛ چگونه بر تو استدلال مىشود به آنچه که هستىاش محتاج توست؟
«أَیَکون لِغَیْرِکَ مِنَ الظّهورِ ما لَیْسَ لک حتّى یکونَ هو المُظهِرَ لک»؛ آیا غیر از تو آشکارتر است تا آشکار کنندهى تو باشد؟ آیا ظهور دیگران پیش از توست که نمایندهى تو باشند؟
«مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَکُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْک...»؛ تو چه وقت غایب شدهاى تا نیاز به دلیلى داشته باشى که بر تو دلالت کند و چه وقت دور بودهاى تا آثار تو همان باشد که به تو پیوند بزند و به تو راه نشان بدهد؟
کى بودهاى نهان که هویدا کنم تو را
کى رفتهاى ز دل که تمنا کنم تو را
«عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراک عَلَیْها رَقیباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً»؛ کور شده آن چشمى که تو را همراه و مسلط بر خودش نمىبیند و زیان دیده تجارت کسى که تو از عشق خودت برایش سهمى نگذاشتهاى.
«اِلهِى اَمَرْتَ بِالرُّجُوِع اِلى الاْثارِ، فَارجِعْنىü اِلَیکَ بِکِسْوَةِ الاَْنْوارِ وَهِدایَةِ الاِْسْتِبْصار»؛ خداى من، تو دستور دادهاى که به آثار تو رجوع کنم و تو را در آثار ببینم، پس تو من را از این آثار به خودت بازگردان تا در این جا نمانم و همراه لباسهاى نور و هدایت روشن به سوى تو بازگردم.
«حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها، مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَظَرِ اِلَیْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّة عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها»؛ تا از اینها به سوى تو باز گردم، همان طور که از اینها به سوى تو آمدم. نهان من از نگاه به خودِ اینها آزاد باشد و همّت من از تکیه بر آنها بالاتر، که تو توانایى.