بیان آزادی یا آزادی بیان؟!
امیر حسین عزیز...
به خاطر این روزها به حالت غبطه میخورم، نه فقط از این جهت که مظلوم واقع شدهای؛
بلکه بیشتر برای این که معیار تشخیص حق از باطل گشتهای؛
نگران فحشها و بیاحترامیهایشان نباش!
این روزها باید در تاریخ این مرز و بوم ثبت شود!
کاری ندارم بزرگوارانی که این نوشته را میخوانند، به چه عزیزی رای می دهند؛
هر که رای بیاورد، رئیس جمهور ایران و همه ایرانیان است؛
اما با این کار دارم که عدهای که صبح و شب، دَم از آزادی میزنند و حتی از حق سگها می گویند، چرا برای مخالفان سیاسیشان، پر اَرزنی احترام قائل نیستند؟!
این دیکتاتورهای لیبرال هر کس که برخلافشان فکر کند و حرفی بزند را قلع و قمع میکنند؛
اینها دم از مردم می زنند، اما اساسا مرادشان از مردم، ساکنان اتوبان همت به بالا است!!!
مگر ندیدی یکی از همینها اخیرا گفته است:
رعیت دنبال یک گونی سیب زمینی و یک گونی برنج بیشتر است!
دقت کن!
او مردم را رعیت خطاب میکند، همان مدلی که اربابها مردم را خطاب میکردند.
دموکراسی در نگاه این جماعت، یعنی تو حق داری فقط شبیه آنها فکر کنی، وگرنه عقب افتاده هستی!
مگر نشنیدهای که بزرگان سیاسی همفکرشان، هم مانندخودشان به مردم شهرستانها توهین می کنند و آنها را فاقد شعور سیاسی میدانند؟!
چرا؟!چون در انتخابات به کاندیدای آنها رای نداده بودند!
اصلا در نگاه اینها ساکنان شهرستانها، شهروند درجه دو به حساب می آیند و هیچ چیزشان شبیه آدمیزاد و انسانهای متمدن نیست؛
نه شوخیهایشان، نه لهجهشان و نه انتخابشان!
یادت می آید سال ۸۸ در دفاع از موسوی خواندی؟!
چرا آن موقع به تو حملهای نشد؟!
با استاد استاد گفتنهایشان برای شجریان هم کاری نداشته باش!
او هم اگر مخالف اینها سخن بگوید، روزگارش را سیاه می کنند!
مگر ندیدی قبل از تو با شهاب حسینی، علیرضا افتخاری، لیلا اوتادی، الهام چرخنده، مهران مدیری، علی رامنورایی، امین حیایی و... چه کردند؟
همین الان هم خیلی از هنرمندان، مخالف این جماعت میاندیشند، منتها مانند تو شجاعت ابراز عقیدهشان را ندارند، بندگان خدا می ترسند!
تو هم به آنها حق بده و ترسشان را به رویشان نیار!
پریروز یکی از خوانندهها با من تماس گرفت و گفت:
به من میگویند اگر طی همین دو روز از آقای دکتر روحانی حمایت کنی، مجوزت را خواهی گرفت! وگرنه ...!!!
به های و هویشان کاری نداشته باش، اینها عدهای اندک، اما پر سر و صدایند اما مهم این است که اندک هستند...
امیر جان بخوان...
تو باید بخوانی...
بخوان برای همان کسانی که به یک کیسه برنج بیشتر میاندیشند؛
بخوان برای همه شهرستانیها و روستاییها؛ بخوان برای ترک و فارس و عرب و کرد و لر و بلوچ و گیلک و کرمانج؛ بخوان برای کارگرهای بیکار شدهی ارج و داروگر و قند ورامین و چرم خاورمیانه و کاشی و سرامیک و نساجی و آزمایش و فولاد سهند و روغن نباتی قو و ایراندچوب و ...
راستی کارگرهای معدن یورت که ۴ ماه حقوق ماهی هفتصد و پنجاه هزار تومانیشان را نداده بودند هم یادت نرود.
بخوان برای آن جوانی که در حلب ایستاد تا ناموس همین پر سر وصداها در جلوی پای داعشیها نخوابد!
اصلا تو باید برای خلیج همیشه مسلح فارس بخوانی؛
آری تو بخوان چون مطمئن هستم دلارهای اماراتی که دهان ابراهیم حامدی را بست تا در کنسرت امارات، آهنگ خلیج فارسش را نخواند، در تو اثر نخواهد کرد!
راستی شنیدهام " ابی" هم از رقیب کاندیدای تو حمایت کرده است!
بخوان، مهم نیست؛
همانها که از لغو کنسرتها مینالیدند، دیشب به برنامه برج میلادت مجوز ندادند!!!
و شنیدهام همانها که به رئیس جمهور قبل اعتراض میکردند که چرا عکس پرسنلی زهرا رهنورد را در مناظرهها نشان داده، الان کارشان شده انتشار عکسهای سالهای پیشین تو!!! عیبی ندارد!
سرت را بالا بگیر و خدا را شکر کن که به واسطهی تو این همه نفاق را آشکار کرد!
دلت محکم باشد پهلوان!
تو فقط بخوان؛
بخوان برای مردم و دلت را بسپار به ضامن آهو!
علی اکبر رائفی پور