یکی از کارهای علوم اجتماعی توصیف انسان مطلوب است
واین مبتنی بر ایدولوژی که در قرن18 شکل گرفته است یعنی امکان ندارد کسی به توصیف
انسان مطلوب بپردازد واز ایدئولوژی نشأت نگرفته باشد وبیشترین تاثیر را ایدئولوژی
لیبرالیستی و سوسیالیستی بر علوم انسانی داشته اند.
اگر می خواهند کسانی در علوم انسانی تحولی داشته
باشند باید توصیفی از علوم انسانی مدرن داشته باشند.
حال چرا این علوم مدرن شکل گرفت وبه توصیف انسان
مطلوب پرداخت وبعد با فلسفه ارزش باید ونباید هایی ترسیم کرد ؟! سرش این است که
مدرنیته که مبنای اومانیزم است یعنی انسان می خواهد بدون دستاورد خدا که وحی است
کمک بگیرد وخودش روی پای خود بایستد لذا توصیف انسان مطلوب او مبتنی بر ایدئولوژی
مدرن است وتحقیقات تجربی برای انسان محقق
است وباید نباید هایی را بر این پایه گذاری کرده است...